دلگیر
دلگیرم از این نیست دلی دلگیرم
در ذهن کسی نیست زمن تصویرم
نه هست مرا چشم نه زآن اشکی من
من مانده ام وسیه سیه تقدیرم
بوسه مهر
باید بزنم روی لبت بوسه مهرم
باید تو گرفتار کنم حلقه ی سحرم
هرجا که کنی جای کنم جای همان جای
تا تور من افتی که تویی حوری بحرم
قسمت ما
نباشد قسمت ما روى زیبا
چون این باشد به رسم دهرمارا
شود همراه زشتى خوب سیرت
که شب مهتاب را جغد است یارا