شادی امروز
شادی رخ خود نمودبرماامروز
شدقاصدگفتن تو هستی پیروز
دی دل که زدلهره بسی می شدگرم
امروزشدآَنقدر که شد افروز
پشتیبان
گرکس به جهان نیست مرا پشتیبان
ایزدهمه جاهست مرااطمینان
گردام بودصدبه رهم خوف انگیز
گردندهمه به غیرمن سرگردان
نفرت
آکنده شوددم به دم این سینه زنفرت
خونخواهی دل می شودافزون به چه شدت
روزی که ببینم به من آن هست چه نزدیک
نفرت بکشدبانی آن رابه چه ذلت