توان
توان بازو خرد برسرهدف پیش
چرا باید بمانم همچودرویش
چرا کاری نباشد من کنم آن
چرا باید شود زین غم دلم ریش
شخصیت
زآدم شخصیت گرکس کندخرد
تو او زنده مپندارش بدان مرد
که آدم زنده بر شخصیتش است
چه اوفارس چه اوکردوچه اوکرد
قسمت ما
نباشد قسمت ما روى زیبا
چون این باشد به رسم دهرمارا
شود همراه زشتى خوب سیرت
که شب مهتاب را جغد است یارا