رَشک ماه
تابوسه به پیشانی خورشیدزدم
برماه شدآن رَشک و بگفتا که بَدم
گفتم که توماهی و توراخوهان صَد
گفتاکه کنون کسرِبکردی زصدم
زیبا
چه کردی با خودت زیباشدی یار
درون خفته راکردی توبیدار
گرفتی دست من بردی به گلشن
نمودی نرگس گیلاس طرّار