کودک
ای کاش که کودکی بُدَم من اکنون
تا مهردگربودکمی من افزون
ازبین تمام روی گردانی ها
دستی سردل کشیده میشدمفتون
زیبا
چه کردی با خودت زیباشدی یار
درون خفته راکردی توبیدار
گرفتی دست من بردی به گلشن
نمودی نرگس گیلاس طرّار
شادی امروز
شادی رخ خود نمودبرماامروز
شدقاصدگفتن تو هستی پیروز
دی دل که زدلهره بسی می شدگرم
امروزشدآَنقدر که شد افروز