عدالت
خدایا قدرتی من ده که ناکس
زنم محکم زمین گویم ستم بس
که بر افتد بنای ظلم و بیداد
عدالت پا بگیرد بین هرکس
کارایزد
چرا داری شکایت کار ایزد
که گه گاهی نوازش کرد گه زد
نوازش کرد چون تو راست رفتی
زدت چون پا نهادی بر نباید
بوسه مهر
باید بزنم روی لبت بوسه مهرم
باید تو گرفتار کنم حلقه ی سحرم
هرجا که کنی جای کنم جای همان جای
تا تور من افتی که تویی حوری بحرم