کودک
ای کاش که کودکی بُدَم من اکنون
تا مهردگربودکمی من افزون
ازبین تمام روی گردانی ها
دستی سردل کشیده میشدمفتون
نفرت
آکنده شوددم به دم این سینه زنفرت
خونخواهی دل می شودافزون به چه شدت
روزی که ببینم به من آن هست چه نزدیک
نفرت بکشدبانی آن رابه چه ذلت