بلا
یا رب ز بلا فتادنم دور بدار
ازهرچه هوی ست من تومهجوربدار
پر جذبه نمود برخلافت بودن
پا پس بکشیدن آن تو منصور بدار
شکر فراوان
هروقت که می بینم ازاین پا لنگد
یادست شکسته دست گردن بندد
یا شخص زدرد بد به خود می پیچد
بس شکر کنم که دور از حال بد
قفل لب
دو روز زندگی شادی بکن تو
زسینه ریشه ی غصه بکن تو
که از غم جز مرارت تو چه حاصل
به خنده قفل لب های شکن تو